"داستانک/قیمت پادشاهی"
سه شنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۷، ۰۹:۴۰ ق.ظ
روزی
بهلول بر هارون وارد شد. هارون گفت: ای بهلول مرا پندی ده. بهلول گفت: اگر
در بیابانی هیچ آبی نباشد تشنگی بر تو غلبه کند و می خواهی به هلاکت برسی
چه می دهی تا تو را جرئه ای آب دهند که خود را سیراب کنی؟ گفت: صد دینار
طلا.
بهلول گفت اگر صاحب آن به پول رضایت ندهد چه می دهی؟ گفت:... نصف
پادشاهی خود را می دهم. بهلول گفت: پس از آنکه آشامیدی، اگر به مرض حیس
الیوم مبتلا گردی و نتوانی آن را رفع کنی، باز چه می دهی تا کسی آن مریضی
را از بین ببرد؟
هارون گفت: نصف دیگر پادشاهی خود را می دهم. بهلول
گفت: پس مغرور به این پادشاهی نباش که قیمت آن یک جرعه آب بیش نیست. آیا
سزاوار نیست که با خلق خدای عزوجل نیکوئی کنی؟
۹۷/۰۷/۱۰